به موازات جنگ اقتصادی که بیشترین تمرکز طرف مقابل روی آن اتفاق افتاده است، جبههی دیگری در پشت سرِ اقتصاد ایجاد شده است که در واقع زمینهی اثر همان جنگ اقتصادی را فراهم میکند. عرصهی «جنگ رسانهای» به عنوان مسیر راهبردی بهره گیری از رسانهها (ماهواره، فضای مجازی، روزنامه و...) برای تضعیف کشور هدف است. هر چند جنگ رسانهای ظاهراً میان چند مدیا و رسانهی خاص اتفاق میافتد امّا در واقع « سیاستهای رسانهای» یک کشور با پشتیبانی بودجههای مستقیم و رسمینهادهای امنیّتی و سرویسهای جاسوسی ایجاد میشود.[1]
بر این اساس در کنار اتاق جنگ اقتصادی علیه انقلاب اسلامیکه توسّط وزارت خزانه داری آمریکا اداره میشود، ستاد دیگری در زمینهی پشتیبانی و هدایت جنگ اقتصادی در سرویسهای اطلاعاتی و امنیّتی طرف مقابل تشکیل شده است. نگاهی به سرفصل خبرهای رسانههای دشمن به سادگی از طرح و عزم آنها در مسیر براندازی نظام اسلامیحکایت دارد. به عنوان مثال در روز تهیّهی این یادداشت تنها در صفحهی اصلی رسانهی «رادیو فردا»، 32 مطلب در راستای تشویق و تهییج مردم به اغتشاش و آشوب درج شده است. مطالبی غیر عمیق، بدون استناد و آغشته به دروغ که با تدارک احساسی تحلیل گران و خبر نویسان توانش اثر گذاری بر مخاطبان را پیدا میکند. به عنوان مثال در خبری تأکید شده است که در ورزشگاه آزادی تماشاگران شعارهای سیاسی سر دادهاند، امّا هیچ عکس یا فیلمیاز آن منتشر نمیکند.
«یک اصل آشنا برای دست اندرکاران امور تبلیغات رسانهای این است که دکترینی را که میخواهند به مخاطبان خود القاء کنند ، به صورت مفصّل بیان نکنند؛ چرا که بیان مطلب آنها را به تأمّل، تحقیق و به احتمال قوی استهزاء سوق خواهد داد. روش صحیح این است که مطالب به طور مستمر به آنها القاء شود، به گونهای که در شرایط مساعدی برای گفتمان قرار گیرند.» (نوام چامسکی)[2]
بنابراین برخلاف شیوهی جنگ سخت، طرف مقابل به وسیلهی رسانههای پرتعداد خود، مخاطب را در یک ناخودآگاهی خاص، تحت سیطره قرار داده و نظام تسخیر قلب و ذهن را جایگزین اسارت جسم (در جنگ سخت) میکند. همین شیوه در هفتههای اخیر پس از تلاطم بازار ارز و سکّه در حال پیگیری است و تمرکز بر تسخیر ذهن مردم در ایران در راستای نبرد رسانهای صورت گرفته است. به همین جهت نبرد علیه انقلاب اسلامیدر دو عرصهی اقتصاد و ذهن عمومیبه صورت فزآینده از طریق تروریستهای اقتصادی و تبلیغات گستردهی رسانهای اتفاق میافتد. در واقع از این دو عامل در راستای تعدیل افکار عمومیو آمادگیانها برای وقوع یک براندازی یا انقلاب استفاده خواهد شد.
یک اصل آشنا برای دست اندرکاران امور تبلیغات رسانهای این است که دکترینی را که میخواهند به مخاطبان خود القاء کنند ، به صورت مفصّل بیان نکنند؛ چرا که بیان مطلب آنها را به تأمّل، تحقیق و به احتمال قوی استهزاء سوق خواهد داد. روش صحیح این است که مطالب به طور مستمر به آنها القاء شود، به گونهای که در شرایط مساعدی برای گفتمان قرار گیرند.
پس از فتنهی 88 و تجربهی آمریکا از بی نتیجه بودن اغتشاشات در براندازی نظام اسلامی؛ طرح مخاصمهی سخت از سوی دشمن به ترغیب و تشویق مردم به اعتراضات اقتصادی و معیشتی تغییر تاکتیک داد. در این عملیّات، رسانههای دشمن با القای این نکته که اقتصاد ایران در آستانهی فروپاشی است و کشور در آستانهی یک شکست تاریخی قرار دارد از عموم مردم میخواهند که برای حفظ وضعیّت معیشتی و رفاهی خود به خیابانها آمده و تا براندازی نظام سیاسی مقاومت و بلکه مقابله نمایند. بدیهی است که هرچند وضعیّت این روزهای اقتصاد کشور در حال تنش قرار دارد، اما بیان اعتراض در قالب اغتشاش و آشوب به معنای شکست مردم ایران در جنگ رسانهای با دشمن و تأمین خواست دستگاههای امنیّتی و اطلاعاتی آمریکا است.
این رخداد در شرایطی واقع میشود که جمهوری اسلامیدر برخی شاخصهای مهم معیشتی و رفاهی وضعیّتی بهتر از ایالات متحده دارد که نشان میدهد فارغ از آشفتگی چند ماه اخیر بازار ارز و سکّه، وضعیّت عمومیکشور با آنچه رسانههای دشمن در صدد القای آن هستند بسیار متفاوت است. به عنوان مثال بر حسب آمارهای بانک جهانی (World Bank) در شاخص فقر مطلق (بر حسب یکی از مدلهای بررسی یعنی 1.9 دلار در روز) درصد جمعیّت کمتری در ایران نسبت به ایالات متحده در ذیل خط مطلق فقر زندگی میکنند:
(این آمار در آدرس ذیل قابل دسترسی است:
https://data.worldbank.org/indicator/SI.POV.DDAY?end=2013&locations=IR-US&start=1981&view=chart)
مطابق این آمار، بر حسب این شاخص خاص، در سال 2013 تنها یک دهم درصد جمعیّت در ایران زیر خط مطلق فقر زندگی میکردهاند، در حالی که این عدد برای ایالات متحده یک درصد جمعیّت را تشکیل میدهد.
در شاخص ضریب جینی به معنای فاصلهی طبقاتی، ایران وضعیّت بسیار بهتری نسبت به ایالات متحده دارد. درحالی که در سال 1986 (1365) شاخص فاصلهی فقیر و غنی در آمریکا، 37.5 را نشان میدهد، این عدد در سال 2013 (1392) به 41 رسیده است. یعنی فقرا در آمریکا فقیرتر و ثروتمندان در طی حدود سی سال گذشته ثروتمندتر شدهاند. این عدد برای ایران در سال 1986 (1365) معادل 47.4 بوده است که با تلاشهای حاکمیّت در سال 2013 (1392) به عدد 37.4 رسیده است.
(این آمار در آدرس ذیل قابل دسترسی میباشد:
https://data.worldbank.org/indicator/SI.POV.GINI?end=2013&locations=IR-US&start=1981&view=chart)
در شاخص ضریب جینی به معنای فاصلهی طبقاتی، ایران وضعیّت بسیار بهتری نسبت به ایالات متحده دارد. درحالی که در سال 1986 (1365) شاخص فاصلهی فقیر و غنی در آمریکا، 37.5 را نشان میدهد، این عدد در سال 2013 (1392) به 41 رسیده است. یعنی فقرا در آمریکا فقیرتر و ثروتمندان در طی حدود سی سال گذشته ثروتمندتر شدهاند. این عدد برای ایران در سال 1986 (1365) معادل 47.4 بوده است که با تلاشهای حاکمیّت در سال 2013 (1392) به عدد 37.4 رسیده است.
در شاخص بسیار مهم دیگری به عنوان «شکاف فقر» که به بررسی نزول جمعیّت به زیرخط فقر و مقدار فقر میپردازد نیز وضعیّت جمهوری اسلامیبسیار بهتر از ایلات متحده است. یعنی هم جمعیّت بیشتری در آمریکا به زیر خط فقر رفتهاند و هم میزان فقرشان افزایش یافته است، در حالی که جمعیّت بیشتری از ایران از زیر خط فقر خارج شده و مقدار فقر همان عدد باقی مانده نیز کمتر شده است. بر اساس آمارهای بانک جهانی شکاف فقر برای دو کشور ایران و آمریکا در سال 1979 (1357) به ترتیب اعداد 6.9 و 0.5 بوده است. امّا به تلاش حاکمیّت و التزام به گستراندن عدالت، این عدد کشور در سال 2013 (1392) برای ایران به 0.5 کاهش یافته و برای آمریکا به بیش از 1 رسیده است:
(این آمار در آدرس ذیل قابل دسترسی میباشد:
https://data.worldbank.org/indicator/SI.POV.LMIC.GP?locations=IR-US)
بر این اساس مخاطب ایرانی میتواند با اندک تأمّل و تفحصی پی به اهداف جنگ رسانهای دشمن برده و با آگاهی کافی مورد بهره برداری رسانهای طرف مقابل قرار نگیرد. از این رو خطّ القای بحران فراگیر اقتصادی و ورشکستگی حاکمیّت در ایران کذب بوده و دشمن بنا دارد با القای مداوم و بارش اطلاعاتی و رسانهای خود مخاطب را از حقایق و پیشرفتهای نظام اسلامیبرکنار دارد. این جنگ رسانهای در حالی رخ میدهد که به تصریح پایگاه معتبر اکونومیست، دولت ایالات متحده بدهکارترین دولت جهان و بیش از همه در خطر ورشکستگی اقتصادی است. تعطیلی شهر مهم صنعتی چون «دیترویت» و تخلیهی شهر توسّط ساکنانش گواهی بر این مطلب است:
(آمارها از آدرس ذیل قابل دسترسی است:
https://www.economist.com/content/global_debt_clock)
پینوشتها
[1] . جنگ نرم، ویژه جنگ رسانهای، تهران، موسسه ابرار معاصر، 1386، ص 11